جدول جو
جدول جو

معنی چشمه قنبر - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه قنبر(چَ مَ قَمْ بَ)
دهی است از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان که در 38 هزارگزی شمال باختری صحنه و 11هزارگزی باختر راه شوسۀ کرمانشاه به سنقر واقع است. دامنه و سردسیر است و 65 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کرم بست، محصولش غلات، حبوبات، توتون و چغندر قند، شغل اهالی زراعت است. در تابستان اتومبیل تا نزدیکی آبادی میرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشمه نور
تصویر چشمه نور
کنایه از خورشید، چشمۀ آفتاب، چشمۀ آتش فشان، چشمۀ خاوری، چشمۀ روز، چشمۀ روشن، چشمۀ سیماب، چشمۀ سیماب ریز، چشمۀ گرم، چشمۀ نوربخش، چشمۀ هور، آیینۀ آسمان، آیینۀ چرخ، آیینۀ خاوری، بانوی مشرق، بور بیجاده رنگ، تابۀ زر، خسرو سیّارگان، خسرو مشرق، زورق زرّین، سیماب آتشین، شهسوار فلک، عروس چرخ، نیّر اعظم، شیرسوار فلک، باشۀ فلک، شاهد روز، شهسوار سپهر، شهسوار گردون، صدف فلک، صدف روز، صدف آتشین، عروس خاوری، عروس روز، عروس فلک، غضبان فلک، یاقوت زرد، زرّین ترنج، زرّین کاسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشمه قیر
تصویر چشمه قیر
کنایه از شب، چتر عنبری، طیلسان مطّرا، چشمۀ قیرگون، چتر آبنوس، حجاب ظلمانی، شاه زنگ، چتر عنبرین، چتر شام، تخت آبنوسی
فرهنگ فارسی عمید
(چَ مَ چِ)
دهی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 16 هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 4 هزارگزی شمال راه مالرو بافت واقع است. محلی است کوهستانی و سردسیر و 58 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قُ فَ)
آبی است در راه شام در سرزمین عذره. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ دِ)
دهی است از دهستان چمچال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان که در 14 هزارگزی باختر صحنه و 5 هزارگزی جنوب شوسۀ کرمانشاهان به همدان واقع است دشت و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، حبوبات و توتون و شغل اهالی زراعت است در تابستان به این آبادی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تُ بُ)
آبی است به نجد از دیار عمرو بن کلاب به منطقه ای که ’ذات النطاق’ نامیده میشود و نزدیک آن موضعی است که ’نبر’ (با نون) نام دارد. (معجم البلدان ج 2 ص 363)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ یِ)
کنایه از خورشید و آفتاب. چشمۀ نوربخش، کنایه از روشنایی خورشید. کنایه از خور و مهر و آفتاب:
چشمۀ نور منا خاک چه مأواگه تست
که فدای سر خاک تو پدر باد پدر.
خاقانی.
رجوع به چشمۀ نوربخش شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ یِ)
کنایه از شب. (آنندراج). شب تاریک. (مجموعۀ مترادفات ص 222). و رجوع به چشمۀ قیرگون شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آبی است از بنی قشیر بقول ابوزیاد. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آبی است به حرۀ بنی سلیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشمه قیر
تصویر چشمه قیر
چشمه گژف: شب
فرهنگ لغت هوشیار